سوره توبه آیه ۶۰! خداوند می گوید:
احکام زکات
فصل اوّل: شرائط زكاتدهنده
زكات مال بر كسى واجب است كه داراى چهار شرط زير باشد:
1- بالغ باشد.
2- عاقل باشد.
3- حرّ و آزاد باشد.
4- بر تصرّف در مالش متمكن و قادر باشد.
مورد وجوب زكات
در نه چيز زكات واجب مىباشد باين شرح:
1- شتر
2- گاو انعام ثلاثه (چهارپايان سهگانه)
3- گوسفند
4- گندم
5- جو
6- كشمش غلّات اربعه
7- خرما
8- طلا
9- نقره نقدين
برخى از احكام زكات
الف: در صورت امكان اخراج و پرداخت زكات به مستحق را نميتوان از زمان وجوب تأخير انداخت و در صورت تأخير اگر مال تلف شد هم شخص ضامن بوده و هم مرتكب معصيت شده است.
ب: زكات را نميتوان بر زمان تعلّق وجوب مقدّم داشت مگر بعنوان قرض منتهى لازم است بعد از رسيدن زمان مزبور نيّت كنند مالى كه بعنوان قرض دادهاند و قرض گيرنده بدهكار شده زكات باشد مشروط باينكه صفات موجب استحقاق در قابض (قرض گيرنده) باقى مانده باشد.
ج: با بودن مستحق در شهر نمىتوان زكات را به شهرهاى ديگر برد مگر تنها در صورت نبودن مستحق، حال اگر آنرا بدون عذر نقل دهند و در راه تلف شود قطعا نقل دهنده ضامن است و در اينكه آيا مرتكب گناه شده دو قول است.
د: در صورت نقل دادن بدون عذر اگر آنرا به مستحق رساندند مجزى مىباشد.
مستحقين زكات عبارتند از:
1- فقراء
2- مساكين
عبارت جامعى كه هردو را شامل بشود آن است كه بگوئيم:
كسى كه مالك خرج سال خود نباشد.(خیلی قابل توجه است)
و در روايت آمده است كه:
مسكين حالش از فقير سختتر مىباشد.
تنبيه
خانه و خادم از مؤنه محسوب مىشوند.
فرع
صنعتگر و ملّاكى كه از ناحيه صنعت و ملك خويش بهرهمند شده و احتياجشان برطرف مىگردد غنى بوده و از اين بابت به ايشان نمىتوان زكات داد.
ولى اگر صنعت و ملك رفع نياز آنها را نكند جائز است فقط تتمه خرج ايشان را از زكات پرداخت.(این نیز در خور توجه شایان است.)
3- عاملين.
منظور از ايشان كسانى هستند كه در تحصيل و جمعآورى زكات سعى و كوشش مى كنند.
4- مؤلّفة القلوب.
مقصود از ايشان كفّارى هستند كه با سهم قرار دادن از زكات براى ايشان به جهاد با كفّار ترغيبشان مىنمائيم.
برخى از فقهاء فرمودهاند: مسلمانان نيز از افراد مؤلفة القلوب مىباشند.
- رقاب.
و مراد از آن دو دسته از مماليك باشند.
الف: مكاتبين.
ب: بندهگانى كه در تحت شدّت و اذيّت موالى خود مىباشند.
6- غارمين.
منظور از آن كسانى هستند كه بدهكار بوده و بدهى آنها بابت صرف در معصيت نباشد.
و در روايت آمده است كه:
به مجهول الحال نبايد از بابت زكات داد.
مترجم گويد:
مقصود از مجهول الحال كسى است كه معلوم نيست پولى را كه قرض گرفته در اطاعت صرف كرده يا در معصيت خرج نموده.
فرع
بواسطه زكات مىتوان از مديون فقير تقاص نمود [1] اگر چه وى فوت كرده يا واجب النّفقة زكات دهنده باشد.
7- سبيل اللّه.
مقصود از آن تمام اعمال قربى يعنى امورى كه موجب نزديكى بندهگان به درگاه حقتعالى است مىباشد.
8- ابن السّبيل.
و منظور از آن كسى است كه در غير شهر خود از ادامه سفر عاجز مانده باشد.
بايد توجّه داشت كه ابن السبيل اگر چه در شهر خود غنى و ثروتمند باشد ولى معذلك اين معنا موجب نمىشود وى را از زكات منع نمود مشروط به اينكه در شهر غربت قادر بر تعويض اموالش نباشد.
شايسته است به كسانى كه از قبول زكات شرم و حياء دارند مال را به عنوان تعارفى و پيشكش فرستاده و بعد از رسيدن به دستشان در خفاء از بابت زكات حساب كنند.
به نقل از ترجمه کتاب شرح لمعه ترجمه مرحوم آقای ذهنی طهرانی
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾
کهف
كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى آورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس می گزارد هر كس ناسپاسى كند بى گمان پروردگارم بى نياز و كريم است (۴۰)
نمل
دو آیه فوق جز و اسرار آمیز ترین آیات قرآن هستند که مراتب بندگان مقرب الهی را نشان می دهند که جزو خاصان الهی بوده و به قدرتهایی فوق تصور دست یافته اند و این قدرتها همه در پرتو علم بدست می آیند. علم از جانب خداوند یا علم لدن و یا علم لدنی و علم کتاب.آنچه که از مجموع دو آیه برداشت می شود این است که این علوم وسعتی فوق العاده دارند. چنانکه در آیه نخست از شخصی سخن میرود که برحسب گزارش قرآن او از بسیاری از حقایق پنهان اگاه بوده است.مکان بعضی پنهانیها را می دانسته، از سرنوشت بعضی با خبر بوده، و از روش برخورو صحیح با بعضی حوادث آگاه بوده است. اگر از واژه بعضی استفاده شده بخاطر آنست که کلی آن متعلق به خداوند است که علمش عین ذات اوست.
در اینده دوم از کسی سخن به میان آمده که قدرت انتقال آنی اجسام را از دور داشته است. همه این موارد جزو آرزوهای انسان بوده و هست!
-آیا کسی هست که از گمشدگان خبر دهد؟
- ایا کسی هست که آینده حد اقل بعضی از امور را بداند؟
آیا کسی هست که از خطرها آگاه باشد؟
آیا کسی هست که از رازها آگاهی پیداکند؟
آیا کسی هست که از دورترین نقطه جهان جسمی ،شیی ،سندی ، کتابی .را به نزد خود آورد؟
دو آیه فوق به پرسشها ی فوق پاسخ مثبت می دهند. ولی نکته مهمی در کار است و آن ناشناس بودن دارندگان قدرتهای فوق است. آنها را کسی نمی شناسد بجز خداوند و خاصانی همچون خود آنان، و الا اگر غیر از این بود انان نیز هم چون ما بودند.
انشاالله در نوشتار بعدی از شیخ سلیم طهطاوی سخن خواهیم گفت که تربیت شده قرآن و یکی از دارندگان قدرتهای فوق بود.
درباره این سایت